.....
در کشورهای غربی و بیشتر از همه در آمریکا ، حدود سه چهار دهه پیش یک مشت جوان
بر اثر واخوردگی از شرایط اجتماعی ، دچار حرکت هایی شدند ، که البته تا امروز هم ادامه
دارد.در زمان ما مظهر این افراد "بیتل ها" بودند که با آرایش عجیب و غریب و با نوعی
موسیقی شبیه موسیقی پاپ ، که الآن در دنیا معمول است ، ظاهر می شدند . بنده بعد
از انقلاب به الجزایر رفتم ، در خیابان ماشین ما عبور می کرد . یک وقت دیدم پسر جوانی
نصف موی سرش را تراشیده و نصف دیگر را باقی گذاشته است . هر چه من نگاه کردم ،
دیدم این آرایش ، هیچ زیبایی ندارد . مشخص بود او از کسانی تقلید کرده است . در الجزایر ،
فشار صنعتی و فشار ابزار تولید و تکنیک بر زندگی مردم اصلا آن قدر نیست که یک جوان ،
احساساتی را پیدا کند که در آمریکا یا انگلیس یا در جای دیگر پیدا می کرد ، اما چون دیده
بود آنها انجام داده اند ، او هم انجام می داد . بنده با این چیزها مخالفم و دوست نمی دارم
جوان ما این طوری حرکت کند و دختر و پسر ما دائم چشم شان به آنها باشد .
(امام خامنه ای ، تیرماه 1383 )
بنده زمان ریاست جمهوری در شورای عالی انقلاب فرهنگی قضیه ی طرح لباس ملی را مطرح کردم
و گفتم بیایید یک لباس ملی درست کنیم ، بالاخره لباس ملی ما این کت وشلوار نیست . البته من
با کت و شلوار مخالف نیستم ، خود من هم گاهی اوقات در ارتفاعات یا جاهای دیگر ممکن است
کاپشن هم بپوشم ، ایرادی هم ندارد ، اما بالاخره این لباس ملی ما نیست . عرب ها لباس های
ملی خودشان را دارند ، هندی ها لباس ملی خودشان را دارند ،اندونزیایی ها لباس ملی خودشان
را دارند ، کشورهای گوناگون شرقی لباس ملی خودشان را دارند ، آفریقایی ها لباس ملی خودشان
را دارند و ...البته من نمی گویم طرح این لباس حتما باید برگردد به پانصد سال قبل ، ابدا . من می گویم
بنشینید برای خودتان یک لباس طراحی کنید ابته الآن این را از شما نمی خواهم ، این را من در
شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح کردم .آن روز ما یک بخش دولتی را مأمور کردیم و گفتیم دنبال
این کار بروید . یک کار مقدماتی هم کردند ،اما آن را به جایی نرساندند ، دوره ریاست جمهوری ما
هم تمام شد ، من می خواهم بگویم اگر شما موی سرتان را می خواهید آرایش کنید ، اگر می خواهید
لباس بپوشید ، اگر می خواهید سبک راه رفتن را تغییر دهید ، بکنید ، اما خودتان انجام دهید،
از دیگراند یاد نگیرید .
( امام خامنه ای ، تیرماه 1383)
بعد از آن که از مناطق جنگی و میهمانی که شهدا برایمان تدارک دیده بودند ،
برگشتیم به شهر ، سریع رفتم کافی نت و متن صحبت های چند روز قبل آقا را ،
پرینت گرفتم ، و مشغول شدم به مطالعه و ناراحت از این که چرا باید صحبت های
امامم را با 10 روز تأخیر بخوانم ؟ ....
بعد از مطالعه و لذت بردن از تحلیل های عمیق رهبری در مشهد مقدس ، از حوادث
روز ، گفتم نظر بعضی از دوستان را هم جویا شوم ،
از چند نفری پرسیدم ، بعضی اصلا در جریان صحبت های آقا نبودند، و بعضی فقط
به حکایت های مجری اخبار از سخنان رهبری اکتفا کرده بودند ....
بعداز هر پرسش سرم را پایین می انداختم و با خود می گفتم :
رهبرا ، شرمنده ایم