مدتی است جناب حجت الاسلام اکبر نژاد و دوستانشان، با نوشتن یادداشت هایی در فضای مجازی
و برگزاری همایش ها و جلسات نظریه پردازی، به امر خطیرِ تحوّل در حوزه های علمیه پرداخته اند،
و از لزوم تغییر کتب درسی و زائد بودن دو سوم علم اصول سخن گفته اند، این امور سبب شده در
بدنه طلاب، موجی علیه مسئولین حوزه های علمیه و علمایی که با نظریات ایشان مخالفند به راه
بیفتد، در این رابطه عرائضی به ذهن بنده رسید که مناسب دیدم با شما در میان گذاشته و از نظرات
شما بهره مند شوم.
شکی نیست که تحول در شئون مختلف حوزه های علمیه امری است ضروری و لازم، و تغییر متون
درسی از این قاعده مستثنا نیست، اما یک تحول خواه باید توجه داشته باشد که بیان انتقادات صریح
و تند نسبت به متون درسی موجود آن هم در برابر طلاب جوان و در یک فضای عمومی، چه تبعات و
لوازمی خواهد داشت، آیا صحیح است با مطرح کردن این گونه امور و تخریب چهره کتاب های درسی
در نظر طلاب جوان، اندک انگیزه ای را که در میان بعضی طلاب به چشم می خورد ضعیف کنیم و آنها
را از مطالعه و تفکر در مطالب آن متون دل سرد کنیم.
این که این متون درسی باید تغییر کند حرف حقی است و این که مسئولین تا به حال در تحقق این
امر کوتاهی کرده اند مورد قبول است، اما تا وقتی که این مهم رخ نداده، باید طلاب را بر تعلّم و مطالعه
متون موجود تشویق کرد، ممکن است شما بگویید ما راهی غیر از انتقاد علنی و ایجاد موج در بدنه
حوزه، برای پیش برد مقاصد حقّ خود نیافتیم، اما سوال من این است آیا نمی شود در انتهای هر
یادداشت و سخنرانی انتقادی به طلاب گوش زد کنید که تا مادامی که متون درسی تغییر نکرده بر
ما وظیفه است که متون موجود را به شکل عالی بخوانیم؟
اگرچه راهی که علمای گذشته در راستای آموزش طی کرده اند حشو و زوائد و همچنین نواقصی دارد،
اما باید توجه داشته باشیم که مسیر آن ها بی راهه نبوده و در وضعیت فعلی طلبه جوان وظیفه دارد
متون درسی موجود را خوب مطالعه کند و به مطالبات خود از مسئولین در راستای تغییر و تحول ادامه دهد.
غالبا وقتی موجی در بدنه یک مجموعه ی جوان ایجاد می شود، حرف های افراد مخالف شنیده
نمی شود و با پیش داوری، از قبل باطل تلقّی می شود، خوف من این است که مبادا این موجی که
در میان طلاب جوان ایجاد شده باعث شود حرف های دلسوزان حوزه و بزرگان حوزه مطلقا باطل
انگاشته شود و دست حوزه از تجربیات آن ها خالی بماند.
مطلب دیگر این است که وقتی جناب آقای اکبرنژاد و دوستانشان با پرچم پی گیری مطالبات مقام
معظم رهبری در حوزه، وارد میدان می شوند باید بسیار مراقب سخنان و رفتار خود باشند، چرا که
کوچک ترین اشتباه ایشان به پای رهبری نوشته می شود و بهانه ای می دهد به دست بعضی
برای حمله به مقام معظم رهبری(حفظه الله)، و ممکن است عدم دقت در این امر، تحقّق تحوّل
در حوزه را برای سال ها به عقب بیاندازد.
جناب حجت الاسلام اکبرنژاد در همایش ها و جلسات مختلف وهمچنین صحبت های خود در مستند
"أغلال" به بیان زوائد علم اصول و مباحث بی فائده علم اصول (که به نظر ایشان دو سوم اصول را در بر
می گیرد) پرداخته اند، با توجه به این که ایشان سال هاست این مطالب را بیان می کنند، و با توجه به
این که انسان معصوم نمی باشد و دچار اشتباهات بسیاری می شود، از جناب حجت الاسلام اکبرنژاد
تقاضا دارم که برنامه ای را هم ترتیب دهند و تعدادی از اشتباهات خود را بیان کنند، یعنی بیان کنند
من در سال های گذشته به نظرم می رسید فلان بحث اصولی زائد است اما بعد از گذشت چند سال
و مطالعات بیش تر و گفتگو با علما، نظرم عوض شده و به نظرم می رسد اگرچه اصلِ حذف تعدادی از
مسائل علم اصول مسلّم است اما این بحث فائده دارد و طرح آن در دروس حوزه های علمیه اشکال ندارد.
با توجه صداقت و اخلاصی که از جناب آقای اکبرنژاد سراغ دارم گمان نمی کنم این تقاضا، تقاضای گزافی
باشد، طرح این گونه مسائل باعث می شود طلاب عزیز هوشمندانه تر و عاقلانه تر تصمیم بگیرند و در
مطالبات خود دقت بیش تری داشته باشند.
در پایان لازم است این نکته را عرض کنم که طلاب جوان باید بدانند که تحول خواهی در حوزه های علمیه
و تغییر متون درسی امری جدید و نو ظهور نیست، علمای بزرگ و شخصیت های ماندگار حوزه های
علمیه سال ها قبل از تولدِ ما به فکر تحول و تغییر متون درسی بوده اند، بنده در متنی با عنوان
"منادی تحول در حوزه" عبارات حضرت آیت الله بهجت ره را در مورد تغییر کتب حوزه و این که قراد دادن
کتاب مکاسب و کفایه به عنوان کتاب درسی در سطح، کاری اشتباه است، بیان کرده ام. این مطلب را
به این خاطر عرض کردم که مبادا انتقادات تندی که امروزه در جوامع حوزوی مرسوم شده، باعث شود
به بزرگان خود پشت کرده و أرزش سخنان ایشان در نظر ما، تنزّل کند.
در چند سال أخیر در مجامع حوزوی بسیار سخن از "تحوّل و تغییر" مطرح شده و پیشنهادات
بسیاری ارائه شده است، پیشنهاداتی که بخش عمده ای از آنها مربوط به اصلاح و تحول در
متون درسی حوزه های علمیه می باشد. اگر اصلاح و تغییر کتب درسی از مصادیق تحوّل
باشد -که به نظر می رسد همین طور باشد- باید گوینده جملات زیر، به عنوان یکی از
مُنادیان تحوّل در حوزه های علمیه شناخته شود:
سابقاً در حوزه های علمیه نهایه ی شیخ طوسی ره تدریس می شد، که به خلاف شرایع
طول و تفصیل ندارد و أولی به تدریس بود، اگر در نهایه خلاف مشهور وجود دارد، شرایع هم
دارد. بعد رسم بود که ایرانی ها برای دوره فقه در سطح، شرح لمعه و طلاب عرب شرایع را
می خواندند. ابن ادریس در موارد مخالفت با نهایه می گوید: إنه کتابُ روایة لا کتابُ درایةٍ .
خوب است کتاب معالم الاصول برای شروع در اصول و شرح لمعه در فقه کتاب درسی حوزه
باشد، زیرا شرح لمعه نه فتوای تنهاست و نه استدلال تام. لذا موجب مزید استبصار می شود
و برکات دارد، ولی رسایل و کفایه باید مختصر شوند هرچند کفایه مباحث را مختصر کرده، اما
واضح و آشکار نیست تا بعد از معالم خوانده شود. این که در کفایه اقوال استصحاب رسائل و
تعارض احوال حذف شده خوب است، هم چنین مبحث انسداد نباید ذکر شود. با این تحصیلات
کی طلبه مجتهد می شود ؟!
نقل می کنند : خود صاحب کفایه بر بالای منبر گفت= من راه سی ساله را برای شما به شش
ماهه تبدیل نموده ام، یکی از شاگردان پای منبر عرض کرده بود: آقا، فهمیدن این شش ماه هم
همان سی سال را لازم دارد!
خلاصه این که : رسایل و مکاسب کتاب درسی سطح حوزه نیست، خارج شیخ است و برای
سطح باید تهذیب شود. باید هیأتی تشکیل گردد تا کتاب های درسی حوزه مخصوصا سطوح
بالا را تهذیب کنند، شیخ آخرین قوه ی علمی خود را در رسایل و مکاسب إعمال کرده است
و آن دو را سر درس می آورده و از روی آن ها می خوانده است، و ما آن ها را سطح قرار داده ایم!
لذا به حسب ظاهر خیلی محتاج به تهذیب هستند و رسایل و مکاسب و کفایه هیچ کدام برای
سطح مناسب نیستند این ها سابقا در حوزه های علمیه معمول نبوده است.( کتاب در محضر
آیت الله بهجت ج1 ص 167 و 168)
همان طور که ملاحظه فرمودید این عبارات از حضرت آیت الله بهجت ره نقل شده، کسی که در
زُمره علمای سَلَف شمرده شده و حضور در کُرسی های تدریس اصولیین طراز اول را تجربه کرده
است، شاید با توجه به فضای ذهنی حاکم در میان طلاب جوان، کم تر کسی باور می کرد
کسانی از میان علمای سلف مخالف شیوه درسی رائج در حوزه های علمیه باشند، اما حقیقت
این است که این شیوه درسی موجود در حوزه های علمیه آن قدر نادرست و غیر اصولی می باشد
که هیچ کسی نمی تواند از آن دفاع کند و اشکالات آن را نادیده بگیرد.