1 - مداح بود و پسر خوبی ، از رفقای قدیمی بود و از طریق پیامک با هم ارتباط داشتیم ،
یک جایی یکدیگر را ملاقات کردیم ، بعد از احوال پرسی ، گفت :
آقا ببخشید ها ، من برای پیامک های شما جواب ندارم بدم ،
پیامکی تو اون مایه ها ندارم برات بفرستم ....
گفتم : مشکلی نیست ، عیبی نداره ...
پرسید از کجا میآری این پیامک ها رو ؟
گفتم : خودم مینویسم ،
خیلی تعجب کرد ، چهره اش فریاد میزد این تعجب را .....!
پیامک ها ،
جملاتی بود از رهبر معظم انقلاب .
2 - با هاش کار داشتم ،
تلوزیون داشت سخنان آقا را پخش میکرد ،
گفتم دیر میشه ، زشته ، همین الآن زنگ بزنم بهتره ، موبایل را برداشتم و با اندکی
اضطراب و ترس، شماره اش را گرفتم ، بعد از چندتا بوق ، ناگهان صدای سخنرانی آقا از آن
طرف گوشی به گوشم رسید ، چند لحظه ای صبر کردم و سپس قطع ....!
می خواست بگوید بسیجی را این موقع ، به موبایل چه کار است ؟!
شماره شماره ی حاج احمد بود ، و آن طرف خط کسی نبود جز پناهیان .
وقتی از شهیدان می نویسم، امکان ندارد که در گوشه ی ذهنم ،پادگان دوکوهه تداعی نشود،
پادگانی که شب ها و روز های زیادی را با رزمندگان زندگی کرده است و در خوشی ها و
سختی ها همراه آنها بوده است . پادگانی که دیده است وقتی یک بسیجی در ساختمان
هایش خود را تنها و بدون همسفران شهیدش می بیند ، چه حالی پیدا می کند . . .
اما حسینیه گردان تخریب را حال و هوایی دیگر است ، در آن جا خوب درک می کنی این کلام را
که: شرف المکان بالمکین . حسینیه گردان تخریب مساوی است با نام سید مصطفی ، اگر از
أخوان پناهیان در مورد او بپرسی حرف هاو خاطره ها دارند از آن سلاله حضرت زهرا س، که
عملیاتی که او پرواز کرده بود، از منفورترین عملیات ها بود نزد بچه ها ،
مگر چه کرده بود بود سید مصطفی بادل ها ؟
از دوکوهه گفتنی ها زیاد است، اما صبحگاه دوکوهه وصف ناشدنی است ، باید باشی و بدوی
وببینی چه قدر لذت دارد همرنگ شهدا شدن و از شهدا تقلید کردن ، و بعداز صبحگاه حاج احمد
پناهیان بگوید که : دوکوهه یعنی له کردن منیت و خراب کردن این شخصیت کاذبی که برای خود
درست کرده ایم ، و عاشق خدا شدن ...
کجایی حاج احمد که کله سحر نگذاری بخوابیم و زیارت عاشورا برایمان بخوانی و بگویی :آن زمان
مگر میشد کسی زیارت عاشورای بعد از نماز صبحش ترک شود؟!
کجایی حاج احمد که در صبحگاه فریاد بزنی :" فدات بشم من " و ما از دل و جان بگوییم: "امام"
کجایی که دعای فرج را در حال دویدن بخوانی و ما تکرار کنیم ... اللهم اجعل صباحنا صباح الصالحین
....
دوکوهه باصفا بودی و زیبا
چرا حالا شدی تنهای تنها؟
اما منتظر باش، که صدای قدم های ظهور از بحرین و یمن به گوش می رسد
أین المنتقم؟
با حاج احمدپناهیان مشهد رفتن حال وهوای دیگری داردکه در کم تر مجموعه ای این حال و هوا و این
فضا یافت می شود . فضای زنده ی سیاسی،انقلابی و دینی حاکم بر هیأت محبین أهل بیت ع (که
همه اش به حاج احمد وابسته است، واین ....یعنی که یعنی )آن در کم یاب بسیجیان و ولایت مداران
است .
از مجموع این سفر برای شما هدیه ای گران بها آورده ام و آن گریزی است از حاج احمد نه در روضه شان
بلکه در اول سخنرانی شان :
در یکی از جنگ های حضرت أمیرالمؤمنین، حدود 700 زخم و جراحت بر بدن مبارکشان نشست که أطبا
و پرستارها از درمان زخم ها عاجز شدند . در تاریخ هست که حضرت رسول الله ص خیلی از جراحات را
با کشیدن دست مبارکشان التیام و شفا می دادند ،
حال می فهمی. . . زینب کبری س، در کربلا ،در قتلگاه ،باسوز وآه فریاد زد : یارسول الله هذا ...
*به نظرمن اگر تریبونی 24 ساعته را، در صدا وسیما،اختصاص دهند به دردو دل هاو دغدغه های
حاج احمدباز هم کم است ، که یک دنیابغض نهفته دارد، حاج احمدپناهیان .
*صحبت های سالانه ی حاج احمدپناهیان به مناسبت روز اربعین در گلزارشهدای قم ما را هر ساله
به امامزاده علی بن جعفر می کشاند . در ادامه مختصری از صحبت های این رزمنده مبارز را باهم
مرور می کنیم :
*پیام اربعین زینبی ، خلق عاشورایی دوباره است .
*رفتم منزل تلوزیون را روشن کردم ،دیدم همه ی روحانی های "محترم" صحبت می کنند ، اما
پیام اصلی اربعین را بیان نمی کنند .
*وقتی امام سجاد ع به حضرت زینب س فرمودند: عمه جان به سمت کربلا برویم یا مدینه ؟
و عقیله بنی هاشم فرمودندبه کربلا برویم ، یعنی : عمه جان من که خسته نشدم از گریه
و مبارزه ، نظر شما چیست ؟
*زینب کبری عاشورا را در اربعین باز آفرینی کرد.
*ای کاش جنگ ما هم اربعینی داشت که این علم مبارزه 22 سال است بر زمین مانده .
*در این ایام 7 میلیون نفر راهی کربلا شده اند در زیر سایه ی "آمریکا"؟
همه ی این ها ثواب می برند ، حاجت می گیرند اما "مبارزه" چه شد ؟
ما حسین حسین بگوییم زیر سایه آمریکای خبیث ؟
*زینب کبری س در مرکز جهان اسلام آن موقع ، یعنی در کاخ یزید، آن ملعون را آدم حساب نکردند
وپایه های حکومت آن خبیث را متزلزل کردند آن وقت ما تحت امنیت آمریکایی ها برویم کربلا ؟
ویک دنیا حرف نگفته دارد ، حاج احمدپناهیان . . .