وقتی از شهیدان می نویسم، امکان ندارد که در گوشه ی ذهنم ،پادگان دوکوهه تداعی نشود،
پادگانی که شب ها و روز های زیادی را با رزمندگان زندگی کرده است و در خوشی ها و
سختی ها همراه آنها بوده است . پادگانی که دیده است وقتی یک بسیجی در ساختمان
هایش خود را تنها و بدون همسفران شهیدش می بیند ، چه حالی پیدا می کند . . .
اما حسینیه گردان تخریب را حال و هوایی دیگر است ، در آن جا خوب درک می کنی این کلام را
که: شرف المکان بالمکین . حسینیه گردان تخریب مساوی است با نام سید مصطفی ، اگر از
أخوان پناهیان در مورد او بپرسی حرف هاو خاطره ها دارند از آن سلاله حضرت زهرا س، که
عملیاتی که او پرواز کرده بود، از منفورترین عملیات ها بود نزد بچه ها ،
مگر چه کرده بود بود سید مصطفی بادل ها ؟
از دوکوهه گفتنی ها زیاد است، اما صبحگاه دوکوهه وصف ناشدنی است ، باید باشی و بدوی
وببینی چه قدر لذت دارد همرنگ شهدا شدن و از شهدا تقلید کردن ، و بعداز صبحگاه حاج احمد
پناهیان بگوید که : دوکوهه یعنی له کردن منیت و خراب کردن این شخصیت کاذبی که برای خود
درست کرده ایم ، و عاشق خدا شدن ...
کجایی حاج احمد که کله سحر نگذاری بخوابیم و زیارت عاشورا برایمان بخوانی و بگویی :آن زمان
مگر میشد کسی زیارت عاشورای بعد از نماز صبحش ترک شود؟!
کجایی حاج احمد که در صبحگاه فریاد بزنی :" فدات بشم من " و ما از دل و جان بگوییم: "امام"
کجایی که دعای فرج را در حال دویدن بخوانی و ما تکرار کنیم ... اللهم اجعل صباحنا صباح الصالحین
....
دوکوهه باصفا بودی و زیبا
چرا حالا شدی تنهای تنها؟
اما منتظر باش، که صدای قدم های ظهور از بحرین و یمن به گوش می رسد
أین المنتقم؟
محمد رضا را اگر می خواهی بشناسی به روستاهای این مرز وبوم سفر کن و از کودکان و
جوانان آنجا ها بپرس که چه روزهایی هنور به تهران نرسیده، عازم فلان روستای دور افتاده
بود برای شعر خوانی و چه زیبا شعر می خواند" مرحوم آقاسی" .
آقاسی تنها یک شاعر نبود، یک درد دیده بود، یک درد مند بود و یک دغدغه مند ، واین وجه
تمایز محمد رضا است از دیگر أهالی شعر و این همان چیزی است که سبب شده فریادهای
آقاسی در دل های مردم أثر کند و به زیبایی بنشیند ، بگذریم که چه جفاهایی شد در حق
محمد رضا از طرف صداوسیما و دیگر نهادها که از حوصله ی این پست خارج است .
در مورد استاد آقاسی بهتر است از زبان خودشان سخن بگوییم که :
نه دعبل نه فرزدق نه کمیتم ولیکن خاک پای أهل بیتم ع
بیش از این وقتتان را نگیرم که
من از روی شهیدان شرم دارم که خلقی را به خود سرگرم دارم
باشد تا یادی شده باشد از این رزمنده 8 سال دفاع مقدس و بسیجی مخلص امام خامنه ای،
این سخن کوتاه کردم و السلام شیعه یعنی تیغ بیرون از نیام .
هدیه ای به تمام راهیان کوی دوست :
سرود فتح
به جای آن که همه ساله سوی مکه روید بجاست گر نظری نیز، سوی فکه روید
مگر نه آن که حسین از حجاز بیرون زد اقامه کرد نمازی ، که خیمه در خون زد
هنوز بوی شهید از هویزه می آید صدای ناله قرآن ، ز نیزه می آید
"علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد" به دفع فتنه زجایی شروع باید کرد
کسی که در صدد دفع فتنه برخیزد اگر تمام جهان تیغ شد ، نپرهیزد
کسی که در ره سرخ حسین پا بنهد به عاریت سر خود در کف خدا بدهد
قسم به جنگ که تنها ره رهایی ما ست سرود فتح به آهنگ پر گشایی ماست
نهیب زلزله در گردش زمین افتد خروش و ولوله در هفت آسمان افتد
برادران بسیجی ! سپر میاندازید ای آسمان زدگان ! بال و پر میاندازید
عقاب در کنف دام کرکسان؟ هیهات بسیج ، خسته و تسلیم ناکسان ؟ هیهات
کسی که در دل خود عزم کربلا دارد چه باک از عطش و غربت و بلا دارد؟
شب شهادتم ، اسپند و عود بر گیرید ز نعش سوخته ام ، بوی دود بر گیرید
اگر چه در سفر من ، عطش فراوان است چه باک بدرقه ی راهم ، آب و قرآن است
فرشتگان ،عطشم را به آب می شویند غبار نعش مرا با گلاب می شویند
"مرحوم آقاسی"