متن پیش رو، نوشته ای است که در شماره پنجم نشریه عطش(مهر 89) درج شده است :
بعد از شهدا با( انقلاب) چه کرده ایم ؟
قصد دارم از خیابانی برایت بگویم که خیابانی است بهشتی ، و مانند بهشتی به خاطر بهایش بهشتی
شده نه به خاطر بهانه . خیابانی که عمرش از همه ی ماها بیشتر است حتی از امام ره ، و بالاتر از آن
مقامش هست که از همه ی مقاتل شهدای جنوب و غرب و هر جای دیگر بالاتر است.
اما اگر علت إدعاهایم را بخواهی خواهم گفت که این امام ره و سربازان قنداقی امام بودند که نوجوانانی
شدند آبدیده ، ودر مکتب امام ، درس آموخته و آماده ی جانبازی شدند در همین خیابان که بعدها از
خون جوانان وطن ، از آن لاله روئیده است .خیابانی که شاهد عروج شهدایی بوده که با خونشان درخت
تنومند انقلاب را آبیاری کردند تا این شجره ی طوبی رشد کند وبعدها در هشت سال دفاع مقدس
همت ها و باکری ها فقط ، از این شجره ی طوبی حفاظت کردند.
والسابقون السابقون اولئک المقربون ... وقتی مقام قرب این شهیدان نزد خداوند متعال بالا باشد ، مقتل
آنان مقامی بالاتر از دیگر مقاتل دارد و از همین جاست که ارزش این خیابان بهشتی که شاید روزانه بارها
آن را پیموده ای، برای به دست آوردن مادیات ،روشن می شود . خیابانی که که در آن امام موسی صدرها
پرورش یافتند که هرکدام در نقطه ای از جهان حماسه ها آفریدند . می دانی امام موسی صدر رهبر محبوب
شیعیان لبنان پرورش یافته همین خیابان است ؟ وقتی کسی در این خیابان پرورش یابد یقینا در لبنان
انقلابی به پا خواهد کرد و هنوز هم که هنوز است مردم لبنان از غم دوری امامشان می سوزند و به دنبال
آزادی امامشان از چنگال جنایت کاران هستند .
راستی از حاج احمد متوسلیان چه خبر ؟شاید بگویی چه ربطی داشت به این خیابان ولی چه کنم که
هر کجا نام لبنان می آید یاد حاج احمد می افتم ، نا سلامتی سید عباس موسوی ، عماد مغنیه و نواده ی
روح الله سید حسن نصر الله از شاگردان برادر احمد بودند و مردم لبنان از لباس پاسداری نیروهای برادر احمد
شفا می گرفتند ، چرا به هر بهانه ای نام او را وسط نکشم؟
لبنان شاخه ای است پر برگ و بار از شجره ی طوبی انقلاب اسلامی که باغبانش امام خمینی ره با خون
جوانان همین خیابان آن شجره ی طوبی را آبیاری کرد و الآن در خون همه ی جوانان لبنان خون جوانان شهر
خون و قیام جریان دارد . این جوانان همین خیابان بودند که بیش از 30 سال پیش با آبیاری شجره انقلاب
برای امروز شاخه های این شجره ، کاروان آزادی فرستادند .
باز هم می خواهی از مقام این خیابان برایت بگویم ؟ اگر بگویم این خیابان بین الحرمین است، باز می پرسی
چرا این خیابان بهشتی است ؟ مگر نمی بینی در یک سو گنبد حرم ولی نعمتمان بی بی معصومه س
می درخشد و در طرف دیگر حرم شهدای والا مقام ؟ اگر باز هم شک داری بگو برایت بگویم که 30 سال
است این خیابان قدم های عزاداران حسینی را بوسیده است و نه تنها بوسه زدن که با آن مقام والایش
خود را فرش راه عزاداران می داند ، 30 سالش را من می دانم شاید بیش تر باشد .
خیابانی که حاج آقای متمسکی برایم گفته از مبارزات مبارزان آن در روزهای انقلاب که چگونه با پیچیدن پارچه
بر دور قنبیتی ، آن را پرت کردند طرف نیروهای پلید ساواکی و ساواکی ها به خیال اینکه این محموله ،
بمبی است پا به فرار گذاشته بودند ، آری قنبیت شهر خون و قیام برای خودش کسی است ، از رگ هایش
غیرت می جوشد و آرام و قرار ندارد برای مبارزه .
باید این سؤال را بپرسم که آیا حاج آقای متمسکی را می شناسی ؟ اگر به غیرتت بر خورد که این مرد روزگار
را چرا نمی شناسی ، سری به مسجد أمیر المؤمنین ع در خیابیان دور شهر بزنی از هر کس سؤال کنی او
را می شناسد ، این من و تو هستیم که قدر نشناسیم .آیا تا به حال از خود نپرسیده ای که این خیابان با
آن مقام و جایگاهش چرا تا کنون از انقلاب چیزی در خواست نکرده است ؟ وامی، سرمایه ای ....
خالصانه کار کرده است بی ریا و بی ادعا و فقط بعد از انقلاب یک درخواست داشت که آسفالتش را عوض
کنند . نه به خاطر خودش بلکه به خاطر پاهای برهنه ی دسته های عزاداری .
آنقدر این خیابان فضائل دارد که می ترسم مجبور شوم کتاب فضائلی برایش بنویسم . عیبی ندارد ،در این زمان
که هر کس از فضائل خودش می نویسد ما را فضائل تو بس است انقلاب .بعضی از مسؤولین به اندازه ی یکی
از کوچه های این خیابان به انقلاب خدمت نکردند ولی خیابان خیابان، برج می سازند تا روی برج میلاد را که
افتخار ملی است کم کنند . کسی در فکر تو نیست انقلاب که روی تو را کم کند ، تو که ادعایی نداری .
ادعا من دارم که می گویم بسیجی هستم اما حرمت تو را نگاه نمی دارم . پر ادعا منم که در همسایگی تو
(برادرت إرم را می گویم) قوم دجال به نائب امام زمانم توهین کردند و من از غصه نمردم و حیاتی ننگین دارم .
کجایی برادر احمد ؟ نپرس که چرا دوباره جای حاج احمد را وسط کشیدم که أعصاب ندارم جوابت را بدهم
بپرس چرا سکوت نمودم ؟ چرازنده ماندم ؟ چون من از لاله هایی نبودم که از خون جوانان وطن روئیده اند ،
من از نخاله هایی بودم که از بین لباس های تنگ و خفت باری که بی وطنان برایم دوختند روئیده ام .
انقلاب می بینی با ساکنت چه کرده اند؟ چرا آرامی ؟ چرا مرا در خود فرو نمی بری ؟ چرا تا به حال مثل
خیابان های تهران نشست نکرده ای و از ابتدا تا به حال چون مرد ایستاده ای ؟
آری انقلاب ای خیابانی که سر انجام بین قبور مطهر شهدای والا مقام گلزار شهدا و شهدای عظیم القدر
شیخان دفن شده ای ، اگر شهدا را واسطه کنم مرا می بخشی ؟ ...
وعده ما ، بهشت برین ، شهر خون وگلاب ، خیابان انقلاب .
متنی که در پیش رو دارید ، نوشته ای است حول قیام های دول عربی ، که در اردیبهشت ماه،
درشماره هفتم نشریه عطش درج شده بود :
زلزله انقلاب
12 بهمن 57 است و قطعه ی 17 بهشت زهرا س ، در طرفی ، مردم با شور و شعف در محوطه
و خیابان های اطراف جمع شده اند و منتظر صحبت های حضرت روح الله .....
و در این طرف مردی با محاسن سفید که خاک تبعید بر صورت نورانی اش نشسته ، با دلی آرام
و قلبی مطمئن به یاری خداوند متعال فریاد می زند :"من دولت تعیین میکنم ، من تو دهن این
دولت می زنم ، من دولت تعیین میکنم من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم ....
وحال خود را در سال 90 می بینی و در خیابان های مصر و بحرین و لیبی، فریادی میشنوی که
تو را به ایام سال 57 می برد: الشعب یرید، اسقاط النظام
نمی دانم با چه عبارتی توصیف کنم این درایت و دور اندیشی امام خامنه ای را که در خرداد ماه
سال 69 فرمودند : امروز یک عصر و یک دوران جدید به وجود آمده است ، دوران جدید را باید
دوران امام خمینی ره نامید (13/3/69) ، وسال 78 را به سال امام خمینی ره نام گذاری کردند .
هرچند این خواب ملت های اسلامی که الآن به بیداری اسلامی منجر شده چند زمستانی طول
کشید ، در حالی که حضرت امام 30 سال پیش ، نسخه ی قیام آن ها را پیچیده بود و ... .
اما به فضل خداوند این بیداری محقق شده و بعد سی سال فریادهای مردم مسلمان تبدیل به
سونامی شده و در حال نزدیک شدن به سواحل کاخ سفید می باشد .
این روزها زلزله ی عضیم ژاپن تحت الشعاع زلزله ی با عضمت تری قرار گرفته که آن زلزله ،
از پس لرزه های زلزله ی بهمن 57 می باشد ،
اذا زلزلت دول الغربی ، همه ی اذهان متوجه می شود به بیت رهبری ، کارشناسان و متخصصان
بیان کرده اند که: کانون زلزله های اخیر و زمان اوج گرفتن آنها ، تهران، و مصادف با خواندن خطبه ای
عربی توسط مقام بلند پایه ی ایرانی است . با توجه به پیش بینی های غلط و غافلگیری متخصصان
ما ، این زلزله محققین ما را به کابوس های سال 57 برد .
اما این که سر انجام این قیام ها به چه امری منجر می شود و سر از کجا در می آورد معلوم، نیست
اما آنچه که قطعی است این است که این قیام ها خاموش شدنی نیست و هر چه غرب دست و پا
بزند ، نمی تواند این آتش استکبار ستیزی را خاموش کند. . چه زیبا فرمودند امام خامنه ای که :
مطمئنا این بیداری مردم به نتیجه خواهد رسید ، همچنان که تا امروز ، تا این ساعت ، در نقاطی به
نتیجه رسیده است . عزم مردم ، ایمان مردم ، آمادگی مردم برای فداکاری ، هر چه بیشتر ادامه پیدا
کند ، احتمال پیروزی آنها بیشتر خواهد شد .
در این میان باید دید وظیفه ی بسیجیان جهان اسلام در کل کشورهای اسلامی خصوصا در کانون
زلزله که ایران باشد چیست ؟
آنچه که از اندکی تفکر و مشاهده ی معضلات این قیام ها به نظر می رسد ، نبود برنامه ای منسجم
برای ادامه ی قیام ها و عدم انسجام نیروهای مسلمان و نبود گفت و گو میان مسلمانان کشورها و
معضل رهبری این قیام هاست . آنچه از دست ما بر می آید برای رفع این مشکلات و کمک به برادران
مجاهدمان آن است که مقداری از وقت خود را اختصاص دهیم به تعامل اطلاعات و گوش زد کردن
بعضی مسائل به جوانان آن مرز و بوم است که حجت الاسلام علیرضا پناهیان در صحبتی به خوبی
به این نکته اشاره کردند .
گسترش سیره ی امام روح الله و عکس العمل های آن حکیم جمارانی در مشکلات و معضلات مختلف
و در بحبوحه ی تثبیت شدن انقلاب اسلامی ، کمک بزرگی می کند به این جوانانی که تشنه ی
الگویی هستند برای ادامه ی قیام ها .
کمک های مادی و فکری مسلمانان می تواند کمک بسیاری کند به مصادره نشدن این انقلاب ها ،
توسط کشورهای غربی ، باید جلوگیری کرد از این آفت که دول غربی باسوار شدن بر موج قیام های
دول عربی این سیل خروشان را به مقصد مورد نظر خود هدایت کنند و این مهم جز با تلاش من وتو
و جوانان عرب محقق نخواهد شد .
همه ی این مسائل و راه کارها باید عملی شود اما نباید حمایت معنوی ما از این قیام ها و مسلمانان
تحت ظلم فراموش شود . الدعا سلاح المؤمن ، ای بسیجی سلاح خود را به دست گرفته ای ؟
برای اثبات مسلمانیمان هم که شده باید در جواب در خواست های کمک مردم بی دفاع کشورها، صدا
برآوریم و هر چه فریاد داریم بر سر مستکبرین جهان خوار بکشیم و با دست های به سوی خدا بلند
شده ، طلب کنیم پیروزی آنها را . ان تنصرو الله ینصرکم .
بعد التحریر:
نمیدانم وقتی خبر دستگیری شاعره ی بحرینی ، آیات القرمزی را شنیدی ، که توسط آ ن خبیثان ،
مورد شکنجه و ...... قرار گرفت ، چه حالی پیدا کردی ، یا وقتی از گوینده ی اخبار ساعت 14
شنیدی که نظامیان بعد از حمله به مدارس دخترانه ..... ، چقدر فریاد کشیدی و سوختی و عرق
شرم ریختی اما می دانم که این روز ها ، بابای مارا ، حالی دیگر است .....
آجرک الله یا بقیة الله .
متنی که پیش رو دارید ، نوشته ای است که حول معضلات مدیریت"بسیج مستضعفان"نوشته ام، که در شماره ی
هشتم نشریه ی"عطش" ،مرداد90 ،کار شده است:
سلسله مراتبی که به حضرت آقا می رسد
از کودکی بسیار علاقه داشتم که روزی سنم برسد که عضو پایگاه بسیج محله مان بشوم. همیشه فکر
می کردم گمشده ام را در بسیج می توانم پیدا کنم ، آن فضای زیبای جنگ و بچه های آن را ... سال ها
گذشت و دست قضا ما را به مجموعه های فرهنگی کشاند ودر نهایت به پایگاه مقاومت بسیج .
بعد از مدتی حضور در این أرگان مقدس ، احساس کردم این بسیجی که من در آن عضو شده ام از آن
آرمان ها و تفکرات حضرت روح الله ره فاصله گرفته است . این احساس را پای کم کاری و بی کفایتی
بعضی بسیجیان گذاشتم و با علاقه شروع به کار و فعالیت کردم ، اما بعد از گذشت زمان یقین کردم
که این نا بسامانی ها و این فاصله گرفتن ها به خاطر کم کاری و سهلنگاری بعضی از مسئولین بسیج
می باشد . در اینجا چند سوال باقی می ماند که ای حضرات ، مگر حضرت آ قا نفرمودند: بسیج یعنی
نیروی کار آمد کشور برای همه ی میدان ها (مشهد10/6/78)؟آقایان فرمانده آیا توانسته اید این حرف
حضرت آقا را محقق کنید یا باز هم بسیجی را فقط برای شب های انتخابات می خواهید و اگر در طول
سال رها شد و یا به عبارتی هر کجا که می خواهد برود و هر چه می کند بکند ، مهم نیست برای شما؟
این مسأله لکه سیاهی است بر پیکره ی بسیج ، بسیجی که طبق تفکرات حضرت روح الله قرار بود به
" بسیج جهانی اسلام" تبدیل شود ، امروز فقط برای طرح قطره چکانی ، درختکاری ، برف روبی و ... به
کار گرفته می شود و دیگر از برنامه ای خبری نیست . این توهین به بسیجی نیست ؟ بسیجی که حضرت
آقا شمردن آن را ،در ردیف دیگر نیروهای نظامی ، کوچک کردن بسیج می داند (8/9/74)؟
آیا فقط در شب انتخابات باید به بسیجی رسید و دیگر اوقات او را به حال خود وا گذاشت ؟ مگر خود شما
نمی گویید اولویت با جنگ نرم است ؟ ودر این زمینه ساعت ها سخن می رانید ، پس این تجهیزات جنگ
نرم بسیجیان چه شد ؟ آیا با دست خالی به جنگ دشمن برویم ؟!!
ممکن است با حالتی طلبکارانه بگویید : در زمان جنگ ما هم مهمات نداشتیم ، از دشمن به غنیمت
می گرفتیم . حال ما چه کنیم که اگر به دشمنانمان اعتراض کنیم ما را محکوم به شلاق می کنند ، چه برسد
به این که در پاتکی از آنها بودجه ای به سرقت ببریم، برای سر و سامان دادن به سنگر های خودی در جنگ نرم.
بزرگواران مگر حضرت آقا نفرمودند : بسیج یعنی حرکت در صفوف مقدم هر جبهه ای که نظام به حضور عناصر
کارمد در آن جبهه نیاز دارد (5/9/79) پس چرا در مقابل فعالیت های یک عده نیروی با اخلاص می ایستید ،
که این ها در برنامه های ابلاغیه ما نوشته نشده است ؟ اگر تجهیزات نمی دهید باکی نیست ، پس چرا
سنگ اندازی می کنید ؟ و جای تعجب دارد مسئولی که همه ی تأکیدش بر روی قضیه جنگ نرم و مقوله ی
فرهنگ است ، در جواب در خواست ما میگو ید : برای چاپ نشریه شهدا بودجه ای اختصاص داده نشده
است ؟!! آیا این عادت شده است که همه ی بسیجیان کار آمد را به نوعی از زیر چتر بسیج فراری می دهید ؟
اگر دشمن یک دهم نیروهای شما را در اختیار داشت جهان را فتح می کرد (برگرفته از سخنان یکی از سران
ارشد نظامی پایگاه های دشمن) چرا نشسته اید و این حرف حضرت روح الله را به کرسی نمی نشانید که :
ما باید سنگر های کلیدی جهان را فتح کنیم ....
اماما کجایی که تو فقط دست بسیجیان را می بوسیدی ، اما این جا بسیجی در جواب خواسته های خود با
تحقیر مواجه می شود ....
اماما این جا هر بسیجی که از فرمانده ی خود انتقاد می کند با این جواب رو به رو می شود که: سلسله مراتب
من به آقا می رسد پس ساکت شو وتمکین کن ...... .