رفیق خورشید
ای مرد هزار سنگر ای أحمد وی نوح بریده لنگر ، ای أحمد
ای شهره به شهریار بی باکی تعریف تو اقتدار و چالاکی
ای نام تو نام نامی أحمد در مذهب عشق حامی أحمد
ای در یم خون خود شنا کرده جان در ره دین حق فنا کرده
سرحلقه ی سالکان مرگ آگاه فرمانده ی لشکر رسول الله ص
سرمشق بسیجیان ایرانی آبادی صد هزار ویرانی
گرچه ، بسیجیان تهی دستند از جام شجاعت تو سرمستند
چون دست امام تکیه گاهت شد خورشید رفیق نیمه راهت شد
ای شعله ور از گل نگاه او سردار نهاده سر به راه او
دیدیم طریق رهسپردن را تابوت به دوش خویش بردن را
(مرحوم محمد رضا آقاسی)
هنوز هم همچو سال های قبل ، وقتی که أیام نوروز فرا می رسد دلم پر می زند برای زیارت
مقتل شهدا ، وچه حق بزرگی دارند بر گردن ما ، این ستاره های أفلاکی کره ی خاکی .
هیچ فکر کرده اید ما نسل سومی ها ،حلال زادگیمان را مدیون خون شهدا هستیم؟
باور ندارید ، از مردم أفغانستان و عراق بپرسید . . . .!!
این أیام که بر ما خوش می گذرد و در کنار خانواده شاد هستیم ، مادری را سراغ دارم که
چند روزی است در خانه ، مجروح است و بیمار ، گمانم خس خس سینه اش را وقتی نفس
می کشد ،شنیده باشید.
وقتی دیدندکه این مادر بعد از فوت پدر ، از گریه دست بر نمی دارد، تصمیم دیگری گرفتند.
راستی می دانید چرا این مادر دست به دیوار گرفته ؟
أما این که چرا از همسرش رو می گیرد ، از حسن بن علی بپرسید، اگر قدرت داشت برایتان
می گوید از .... .
پروانه ی شوق
زهرا اگر نبود ، محمد یتیم بود پر بار نخل سبز ولایت ، عقیم بود
زهرا اگر نبود، علی همسری نداشت در آسمان سوخته ، بال و پری نداشت
این عطر یاس شعله ی شمع ولایت است دامان او سپیده ی نور هدایت است
از هر چه غیر پاکی و خوبی ، جداست او آیینه ی تمام نمای خداست او
آیینه ای به وسعت اندیشه های پاک گسترده از منابر افلاک تا به خاک
زینب اگر نبود، شهادت غریب بود عالم ز شور کرب و بلا ، بی نصیب بود
بس واضح است قطره چو دریا نمی شود یعنی زنی چو زینب وزهرا نمی شود
ای خواهرم بکوش ، چو "بانو امین" شوی یعنی نگین حلقه ی این سرزمین شوی
نور خدا در آینه ، مستور بهتر است از چشم دشمنان خدا ، دور بهتر است
تا کار شمع چهره بر افروختن بود پروانه ف شوقناک جگر سوختن بود
پروانه ایم و ضجه زنان گرد شمع او با شعله های ناله ی او گرم گفتگو
زهرا میان آتش و خون گفت :یاعلی جانم از این مقابله آشفت ، یا علی
"مرحوم آقاسی "
محمد رضا را اگر می خواهی بشناسی به روستاهای این مرز وبوم سفر کن و از کودکان و
جوانان آنجا ها بپرس که چه روزهایی هنور به تهران نرسیده، عازم فلان روستای دور افتاده
بود برای شعر خوانی و چه زیبا شعر می خواند" مرحوم آقاسی" .
آقاسی تنها یک شاعر نبود، یک درد دیده بود، یک درد مند بود و یک دغدغه مند ، واین وجه
تمایز محمد رضا است از دیگر أهالی شعر و این همان چیزی است که سبب شده فریادهای
آقاسی در دل های مردم أثر کند و به زیبایی بنشیند ، بگذریم که چه جفاهایی شد در حق
محمد رضا از طرف صداوسیما و دیگر نهادها که از حوصله ی این پست خارج است .
در مورد استاد آقاسی بهتر است از زبان خودشان سخن بگوییم که :
نه دعبل نه فرزدق نه کمیتم ولیکن خاک پای أهل بیتم ع
بیش از این وقتتان را نگیرم که
من از روی شهیدان شرم دارم که خلقی را به خود سرگرم دارم
باشد تا یادی شده باشد از این رزمنده 8 سال دفاع مقدس و بسیجی مخلص امام خامنه ای،
این سخن کوتاه کردم و السلام شیعه یعنی تیغ بیرون از نیام .
هدیه ای به تمام راهیان کوی دوست :
سرود فتح
به جای آن که همه ساله سوی مکه روید بجاست گر نظری نیز، سوی فکه روید
مگر نه آن که حسین از حجاز بیرون زد اقامه کرد نمازی ، که خیمه در خون زد
هنوز بوی شهید از هویزه می آید صدای ناله قرآن ، ز نیزه می آید
"علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد" به دفع فتنه زجایی شروع باید کرد
کسی که در صدد دفع فتنه برخیزد اگر تمام جهان تیغ شد ، نپرهیزد
کسی که در ره سرخ حسین پا بنهد به عاریت سر خود در کف خدا بدهد
قسم به جنگ که تنها ره رهایی ما ست سرود فتح به آهنگ پر گشایی ماست
نهیب زلزله در گردش زمین افتد خروش و ولوله در هفت آسمان افتد
برادران بسیجی ! سپر میاندازید ای آسمان زدگان ! بال و پر میاندازید
عقاب در کنف دام کرکسان؟ هیهات بسیج ، خسته و تسلیم ناکسان ؟ هیهات
کسی که در دل خود عزم کربلا دارد چه باک از عطش و غربت و بلا دارد؟
شب شهادتم ، اسپند و عود بر گیرید ز نعش سوخته ام ، بوی دود بر گیرید
اگر چه در سفر من ، عطش فراوان است چه باک بدرقه ی راهم ، آب و قرآن است
فرشتگان ،عطشم را به آب می شویند غبار نعش مرا با گلاب می شویند
"مرحوم آقاسی"