چند بیتی ساده و ناقابل ، نثار حضرت دوست :
بیا امام زمین وزمان ، بیا مهدی
بگو چقدر بخوانم، دعای هم عهدی؟
دلم رضا ندهد بر جدایی من وتو
برای دیدن رویت ،بگو کجا هستی؟
به این زمین و یه آن آسمان بی چاره
به جز تو نیست نجاتی ، بیا نما رحمی
چگونه هر شب جمعه دعا کنم به فرج؟
گذر نمی کند اصلا، دعایم از سقفی
شنیده ام ز امامان قبل تو ، آقا
شما برای همه مثل یک پدر هستی
بیا برای دوچشم همیبشه گریانم
عنایتی بنما، یک نظر فقط مهدی
وقتی خبر اکران اخراجی ها را شنیدم با خوشحالی تصمیم گرفتم که برای تایید این قبیل کارها
وتشکر از کارگردان آن هم که شده سری به سینما بزنم و تماشا کنم فیلم دهنمکی را ،
اما فیلمی که قرار بود حرف دل بسیجی ها را بزند بد جوری شکست دل آنها را ....
با پیام های فیلم و به گریه انداختن های آن کاری ندارم ، اما حرف من این است: استادی داشتیم
که می فرمود : اگر کسی فقط گناه کند، مانند کسی است که بر دل خود خاک می ریزدوقلب او
تیره می شود، واگر کسی فقط به عبادت و اطاعت خدا مشغول باشد، دائما بر این قلب خود آب
می ریزدکه هر روز شفاف تر و زلال تر شود ، اما وای وای بر کسی که این دو را هم قاطی کند،
اندکی از این و اندکی از آن (انتهی حرف استاد)می دانید چه می شود ؟ چنان این قلب سخت
می شود که وقتی نطر می کند به خاک شلمچه آتش نمی گیرد ، وقتی کودک فلسطینی را با
آن وضع اسفناک ، در تلویزیون می بیند تنها چند نچ نچ از ته دل می کشد و زندگی روزمره خود
را ادامه می دهد ، وقتی از تجاوز به دختران و ناموس مسلمانان در عراق و افغانستان و ...برایش
می گویند به هم نمی ریزد(نگفتم نمی میرد) بگذارم و بگذرم که عجیب روسیاهمان کرد مسعود
دهنمکی ،
آقا مسعود چه خوب رسوا" تر" کردی این سران فتنه را أما به چه قیمتی ؟ یا رومی روم یا زنگی
زنگ .
بعد التحریر:
حاج حسین کاجی این جانباز دفاع مقدس می گفت: آن زمان ها برای بسیجی ها آموزش تخریب
می دادم ، شاگرد شهیدی داشتم که همیشه مرتب در کلاس ها حضور داشت ،
یک روز دیدم این شهید ما در کلاس نیست و غایب است، بعد از جلسه دنبالش رفتم و بعد از
مدتی پیدایش کردم در پشت تپه ای ، تنها و محزون ، باچشمانی خون ،
گفتم فلانی کجا بودی ؟ چرا غیبت کردی در کلاس؟
گفت : داشتم می آمدم یکی از بچه ها که از کنارم می گذشت ترانه ای را زمزمه می کرد و به
گوش من هم خورد ، تا به حال گریه می کردم تا خدا مرا ببخشد ...........
وقتی از شهیدان می نویسم، امکان ندارد که در گوشه ی ذهنم ،پادگان دوکوهه تداعی نشود،
پادگانی که شب ها و روز های زیادی را با رزمندگان زندگی کرده است و در خوشی ها و
سختی ها همراه آنها بوده است . پادگانی که دیده است وقتی یک بسیجی در ساختمان
هایش خود را تنها و بدون همسفران شهیدش می بیند ، چه حالی پیدا می کند . . .
اما حسینیه گردان تخریب را حال و هوایی دیگر است ، در آن جا خوب درک می کنی این کلام را
که: شرف المکان بالمکین . حسینیه گردان تخریب مساوی است با نام سید مصطفی ، اگر از
أخوان پناهیان در مورد او بپرسی حرف هاو خاطره ها دارند از آن سلاله حضرت زهرا س، که
عملیاتی که او پرواز کرده بود، از منفورترین عملیات ها بود نزد بچه ها ،
مگر چه کرده بود بود سید مصطفی بادل ها ؟
از دوکوهه گفتنی ها زیاد است، اما صبحگاه دوکوهه وصف ناشدنی است ، باید باشی و بدوی
وببینی چه قدر لذت دارد همرنگ شهدا شدن و از شهدا تقلید کردن ، و بعداز صبحگاه حاج احمد
پناهیان بگوید که : دوکوهه یعنی له کردن منیت و خراب کردن این شخصیت کاذبی که برای خود
درست کرده ایم ، و عاشق خدا شدن ...
کجایی حاج احمد که کله سحر نگذاری بخوابیم و زیارت عاشورا برایمان بخوانی و بگویی :آن زمان
مگر میشد کسی زیارت عاشورای بعد از نماز صبحش ترک شود؟!
کجایی حاج احمد که در صبحگاه فریاد بزنی :" فدات بشم من " و ما از دل و جان بگوییم: "امام"
کجایی که دعای فرج را در حال دویدن بخوانی و ما تکرار کنیم ... اللهم اجعل صباحنا صباح الصالحین
....
دوکوهه باصفا بودی و زیبا
چرا حالا شدی تنهای تنها؟
اما منتظر باش، که صدای قدم های ظهور از بحرین و یمن به گوش می رسد
أین المنتقم؟
هنوز هم همچو سال های قبل ، وقتی که أیام نوروز فرا می رسد دلم پر می زند برای زیارت
مقتل شهدا ، وچه حق بزرگی دارند بر گردن ما ، این ستاره های أفلاکی کره ی خاکی .
هیچ فکر کرده اید ما نسل سومی ها ،حلال زادگیمان را مدیون خون شهدا هستیم؟
باور ندارید ، از مردم أفغانستان و عراق بپرسید . . . .!!
این أیام که بر ما خوش می گذرد و در کنار خانواده شاد هستیم ، مادری را سراغ دارم که
چند روزی است در خانه ، مجروح است و بیمار ، گمانم خس خس سینه اش را وقتی نفس
می کشد ،شنیده باشید.
وقتی دیدندکه این مادر بعد از فوت پدر ، از گریه دست بر نمی دارد، تصمیم دیگری گرفتند.
راستی می دانید چرا این مادر دست به دیوار گرفته ؟
أما این که چرا از همسرش رو می گیرد ، از حسن بن علی بپرسید، اگر قدرت داشت برایتان
می گوید از .... .
پروانه ی شوق
زهرا اگر نبود ، محمد یتیم بود پر بار نخل سبز ولایت ، عقیم بود
زهرا اگر نبود، علی همسری نداشت در آسمان سوخته ، بال و پری نداشت
این عطر یاس شعله ی شمع ولایت است دامان او سپیده ی نور هدایت است
از هر چه غیر پاکی و خوبی ، جداست او آیینه ی تمام نمای خداست او
آیینه ای به وسعت اندیشه های پاک گسترده از منابر افلاک تا به خاک
زینب اگر نبود، شهادت غریب بود عالم ز شور کرب و بلا ، بی نصیب بود
بس واضح است قطره چو دریا نمی شود یعنی زنی چو زینب وزهرا نمی شود
ای خواهرم بکوش ، چو "بانو امین" شوی یعنی نگین حلقه ی این سرزمین شوی
نور خدا در آینه ، مستور بهتر است از چشم دشمنان خدا ، دور بهتر است
تا کار شمع چهره بر افروختن بود پروانه ف شوقناک جگر سوختن بود
پروانه ایم و ضجه زنان گرد شمع او با شعله های ناله ی او گرم گفتگو
زهرا میان آتش و خون گفت :یاعلی جانم از این مقابله آشفت ، یا علی
"مرحوم آقاسی "
محمد رضا را اگر می خواهی بشناسی به روستاهای این مرز وبوم سفر کن و از کودکان و
جوانان آنجا ها بپرس که چه روزهایی هنور به تهران نرسیده، عازم فلان روستای دور افتاده
بود برای شعر خوانی و چه زیبا شعر می خواند" مرحوم آقاسی" .
آقاسی تنها یک شاعر نبود، یک درد دیده بود، یک درد مند بود و یک دغدغه مند ، واین وجه
تمایز محمد رضا است از دیگر أهالی شعر و این همان چیزی است که سبب شده فریادهای
آقاسی در دل های مردم أثر کند و به زیبایی بنشیند ، بگذریم که چه جفاهایی شد در حق
محمد رضا از طرف صداوسیما و دیگر نهادها که از حوصله ی این پست خارج است .
در مورد استاد آقاسی بهتر است از زبان خودشان سخن بگوییم که :
نه دعبل نه فرزدق نه کمیتم ولیکن خاک پای أهل بیتم ع
بیش از این وقتتان را نگیرم که
من از روی شهیدان شرم دارم که خلقی را به خود سرگرم دارم
باشد تا یادی شده باشد از این رزمنده 8 سال دفاع مقدس و بسیجی مخلص امام خامنه ای،
این سخن کوتاه کردم و السلام شیعه یعنی تیغ بیرون از نیام .
هدیه ای به تمام راهیان کوی دوست :
سرود فتح
به جای آن که همه ساله سوی مکه روید بجاست گر نظری نیز، سوی فکه روید
مگر نه آن که حسین از حجاز بیرون زد اقامه کرد نمازی ، که خیمه در خون زد
هنوز بوی شهید از هویزه می آید صدای ناله قرآن ، ز نیزه می آید
"علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد" به دفع فتنه زجایی شروع باید کرد
کسی که در صدد دفع فتنه برخیزد اگر تمام جهان تیغ شد ، نپرهیزد
کسی که در ره سرخ حسین پا بنهد به عاریت سر خود در کف خدا بدهد
قسم به جنگ که تنها ره رهایی ما ست سرود فتح به آهنگ پر گشایی ماست
نهیب زلزله در گردش زمین افتد خروش و ولوله در هفت آسمان افتد
برادران بسیجی ! سپر میاندازید ای آسمان زدگان ! بال و پر میاندازید
عقاب در کنف دام کرکسان؟ هیهات بسیج ، خسته و تسلیم ناکسان ؟ هیهات
کسی که در دل خود عزم کربلا دارد چه باک از عطش و غربت و بلا دارد؟
شب شهادتم ، اسپند و عود بر گیرید ز نعش سوخته ام ، بوی دود بر گیرید
اگر چه در سفر من ، عطش فراوان است چه باک بدرقه ی راهم ، آب و قرآن است
فرشتگان ،عطشم را به آب می شویند غبار نعش مرا با گلاب می شویند
"مرحوم آقاسی"
قسمت دوم و آخر از خلاصه منشور روحانیت را تقدیمتان می کنم ، یقین داشته باشید
که از خواندن این متن پشیمان نخواهید شد، جرا که سخنان من نیست،
سخنان "آن مرد بزرگ" است .
*آنقدر اسلام ازاین مقدسین روحانی نما ضربه خورده است،از هیچ قشر دیگر نخورده است
و نمونه بارزآن مظلومیت وغربت امیرالمؤمنین علیه السلام که در تاریخ روشن است .
بگذارم و بگذرم و ذائقه ها رابیش از این تلخ نکنم.ولی طلاب جوان باید بدانند که پرونده ی
تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه ی مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است.
*با این که در کشور ما در اجرای عدالت بین روحانی و غیرآن امتیازی نیست ، ولی وقتی
با متخلفی از روحانیت خوش سابقه یا بد سابقه برخورد شرعی و قانونی و جدی می شود،
فورا باندها فریاد می زنند که چه نشسته اید ، جمهوری اسلامی می خواهد آبروی روحانیت
را ببرد.اگر احیانا کسی مستحق عفو بوده و بخشیده شود تبلیغ می کنند که نظام به
روحانیت امتیاز بی جا می دهد .
*امروز هیچ دلیل شرعی و عقلی وجود ندارد که اختلاف سلیقه ها و برداشت ها و حتی
ضعف مدیریت ها دلیل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علمای متعهد گردد .
*در یک تحلیل منصفانه از حوادث ده سال پس از پیروزی باید عرض کنم که انقلاب
اسلامی ایران در اکثر اهداف و زمینه ها موفق بوده است و به یاری خداوند بزرگ در هیچ
زمینه ای مغلوب و شکست خورده نیستیم .
*هر روز، ما در جنگ برکتی داشته ایم که در همه صحنه ها از آن بهره جسته ایم .
ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودیم .
*جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت ، جنگ ما موجب شد که تمامی
سردمداران نظام های فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند.
*جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست ، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود،
جنگ ماجنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ ازآدم تاختم زندگی وجود دارد.
چه کوته نظرنند آنهایی که خیال می کنند چون ما در جبهه به آرمانهایی نرسیده ایم ،
پس شهادت و رشادت و ایثار و از خود گذشتگی و صلابت بی فایده است ! در حالی
که صدای اسلام خواهی آفریقا از جنگ هشت ساله ماست ، علاقه به اسلام
شناسی مردم در آمریکا و اروپا و آسیا و آفریقا، یعنی در کل جهان، از جنگ
هشت ساله ماست .
*آنها که در تو فان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث کمر شکن بعداز
انقلاب نه غصه مبارزه و نه غم جنگ و اداره کشور را خورده اند ونه از شهادت عزیزان
متأثر شده اند وبا خیالی راحت و آسوده به درس ومباحثه سرگرم بودند می توانند
در آینده پشتوانه ی انقلاب اسلامی باشند ؟ راستی شکست هر جناحی از علما و
طلاب انقلابی و روحانیون و روحانیت مبارز و جامعه مدرسین ، پیروزی چه جناحی وچه
جریانی را تضمین می کند ؟جناحی که پیروز شود یقینا روحانیت نیست و اگر آن جناح
الزاما به روحانیت رو آورد ، راستی به سراغ کدام قشر و تفکر از روحانیت می رود ؟
*هیچ گاه نگران مباحثات تند طلبگی در فروع و اصول فقه نبوده ام ولی نگران تقابل
و تعارض جناح های مؤمن به انقلابم که مبادا منتهی به تقویت جناح رفاه طلب
بی درد و نق بزن گردد.
*مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد.برای مردم و جوانان و حتی عوام هم
قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهار نظر نمی کنم .
*ترس من این است که تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند
که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی
بوده است یا خیر؟ و نتیجه گیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است
وبازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفته اند ،پس باید خامی نکنیم و از کنا
ر اهانت کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم .
*روحانیون و علماوطلاب باید کارهای قضایی و اجرایی را برای خودد یک امر مقدس و یک
ارزش الهی بدانند و برای خود شخصیت و امتیازی قائل بشوند که در حوزه ننشسته اند
بلکه برای اجرای حکم خدا راحتی حوزه را رها کرده و مشغول به کارهای حکومت اسلامی
شده اند . اگر طلبه ای منصب امامت جمعه و ارشاد مردم یا قضاوت در امور مسلمین را
خالی ببیند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانه ی درس و بحث مسئولیت نپذیر
د ویا دلش را فقط به هوای اجتهاد ودرس خوش کند ، در پیشگاه خداوند بزرگ یقینا
مؤاخذه می شود و هرگز عذر او موجه نیست .
(روح الله الموسوی الخمینی /3 اسفند 67 )
منشور روحانیت پیام تاریخی و مهم حضرت روح الله است خطاب به روحانیون ، از آنجا که به این
پیام تاریخی همچون دیگر سخنان آن "مردبزرگ"کم تر توجه می شود و می تواند برای غیر روحانیون
نیز مفید باشد ،در دو مرحله ، خلاصه ای از این پیام را مرور می کنیم :
*کدام انقلاب مردمی، اسلامی را سراغ کنیم که در آن حوزه و روحانیت ، پیش کسوت شهادت
نبوده اند وبر بالای دار نرفته اند و أجساد مطهرشان بر سنگ فرشهای حوادث خونین به شهادت
نایستاده است؟در 15 خرداد ودر حوادث قبل و بعد از پیروزی ، شهدای اولین از کدام قشر بوده اند؟
خدا را سپاس می گزاریم که از دیوارهای فیضیه گرفته تا سلول های مخوف و انفرادی رژیم شاه و
از کوچه و خیابان وتا مسجدومحراب امامت جمعه و جماعات واز دفاتر کارو محل خدمت تا خطوط
مقدم جبهه ها و میادین مین، خون پاک شهدای حوزه و روحانیت افق فقاهت را گلگون کرده است
ودر پایان افتخار آمیز جنگ تحمیلی نیز زقم شهدا و جانبازان و مفقودین حوزه ها نسبت به قشرهای
دیگر زیادتر است . بیش از 2500 نفراز طلاب علوم دینیه در سراسرایران در جنگ تحمیلی
شهید شده اند .
*امروز عده ای با ژست مقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می زنند که گویی
وظیفه ای غیر از این ندارند . خطر تحجر گرایان و مقدس نمایان أحمق در حوزه های علمیه کم
نیست . طلاب عزیز لحظه ای از فکر این مار های خوش خط وخال کوتاهی نکنند ، اینها مروج اسلام
آمریکایی اند ودشمن رسول الله.آیا در مقابل این افعیها نباید اتحادطلاب عزیز حفظ شود ؟
*اولین و مهم ترین حرکت(از طرف استکبار)، القای شعار جدایی دین از سیاست است که متأسفانه
این حربه درحوزه و روحانیت تا اندازه ای کارگر شده است، تا جایی که دخالت در سیاست دون شأن
فقیه و ورود در معرکه ی سیاسیون تهمت وابستگی به أجانب را به همراه می آورد .
*در شروع مبارزات اسلامی اگر می خواستی بگویی شاه خائن است، بلا فاصله جواب
می شنیدی که شاه شیعه است. عده ای مقدس نمای واپس گرا همه چیز را حرام می دانستندو
هیچ کس قدرت نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان ازاین دسته ی متحجر
خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است .
*ترویج تفکر "شاه سایه خداست" ویا با گوشت وپوست نمی توان درمقابل توپ و تانک ایستاد
و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسی می دهد و از
همه شکننده تر ،شعار گمراه کننده ی حکومت قبل از ظهور امام زمان علیه السلام باطل است
و هزاران إن قلت دیگر ،مشکلات بزرگ و جانفرسایی بودند که نمی شد با نصیحت و مبارزه ی
منفی و تبلیغات جلوی آنها را گرفت ،
تنها راه حل ،مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیله اش را آماده نمود.